جدول جو
جدول جو

معنی هوش دادن - جستجوی لغت در جدول جو

هوش دادن
(تَ)
هوش و خرد خود را متوجه چیزی کردن:
سخن می گفت و شیرین هوش داده
بدان گفتار شیرین گوش داده.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
گوش فرا دادن، گوش کردن، شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوش دادن
تصویر جوش دادن
به هم اتصال دادن دو تکه فلز یا پلاستیک و امثال آن که از هم جدا نشود، جوشکاری، جوشاندن
کنایه از پیوند دادن، کنایه از به هم پیوستن و ترتیب دادن دو چیز مثلاً معامله را جوش داد
فرهنگ فارسی عمید
(تُ تُ کَ / کِ دَ)
یاری کردن. مدد کردن. (ناظم الاطباء). کنایه است از امداد و معونت کردن و این ترجمه هندی است چه در هندوستان رسم است که مردم جنازه میت را بر دوش خود بگیرند و این را درعرف ایشان دوش دادن گویند و ظاهراً به همین منظور دو بیت زیر آمده. (آنندراج) :
وضع تمکین خرد محرم این راز نبود
لغزش پا مددی کرد که دوشم دادند.
ناصرعلی (از آنندراج).
غافل مشو ز لغزش پااوفتادگان
در زیر بار هر دوجهان دوش داده اند.
عبدالرزاق فیاض (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
دفعهً تکان دادن کسی را به قصد افکندن او و بیشتر از جای بلند به گودال و جایی پست، و ظاهراً این معنی بسبب بیمی که از افکندن کسی او را حاصل آیدبرخاسته است، تهدید کردن. ترسانیدن
لغت نامه دهخدا
(سَ بِ نِ شَ تَ)
شنیدن. (غیاث). گوش افکندن. (آنندراج). تسمّع. (دهار). انظار. (منتهی الارب). حالت استماع به خود گرفتن. استماع. اصغاء. ارعاء. گوش فراداشتن. نیوشیدن. گوش داشتن:
گشاده زبان مرد بسیارهوش
بدو داد شاه جهاندار گوش.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 99).
بگفت این سخن مرد بسیارهوش
سپهدار خیره بدو داد گوش.
فردوسی (شاهنامه ج 1 ص 123).
تهمتن به گفتار او داد گوش
پیاده بیامد برش با خروش.
فردوسی (شاهنامه ج 6 ص 1716).
سوی قصه گفتنش می داد گوش
سوی نبض و جستنش می داشت هوش.
مولوی.
- دل و گوش دادن، با دقت توجه کردن به چیزی. گوش فرادادن با رغبت:
یکی جام یاقوت پرمی به چنگ
دل و گوش داده به آوای چنگ.
فردوسی (شاهنامه ج 4 ص 1067).
- گوش دل دادن به کسی، سراپا گوش شدن. به یک باره گوش شدن. اورا گوش داشتن. با دقت به سخن وی گوش فرادادن. توجه کردن با دقت:
یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی ده
که سوز عشق سخنهای دلنواز آرد.
سعدی.
، فاقد آلت شنوائی شدن. از دست دادن گوشهای خود. گذاردن که آلت شنوائی از دست رود. گذاردن که گوش جدا شود:
گوش داده بود به طمع سرو
داغ خورده بود به طمع کباب.
قطران.
(از امثال و حکم ج 3 ص 1333 ذیل گوش در سر سرو نهادن).
، و صاحب برهان گوش دادن به معنی ترک دادن و واگذاشتن هم آورده و در این تأمل است. (آنندراج). (در برهان دیده نشد) ، متوجه شدن و ملاحظه فرمودن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
اتاق یا هر جای بسته را با هوای خارج مربوط کردن، هوابه درون ریه فرستادن با وسایل، در مجاورت هوا قرار دادن جراحت و موجب سیم کشیدگی آن شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از جوش دادن
تصویر جوش دادن
بهم پیوستن دو چیز سخت (چون دو تکه فلز) التصاق دادن لحیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
گوش افکندن، شنیدن، تسمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هول دادن
تصویر هول دادن
ترساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوش دادن
تصویر دوش دادن
مدد کردن، یاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش دادن
تصویر جوش دادن
((دَ))
به هم پیوستن دو چیز سخت (مخصوصاً فلز)، لحیم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هول دادن
تصویر هول دادن
کسی را ناگهان به جلو پرت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
الاستماع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
Listen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
écouter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
聴く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
سننا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
শোনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
ฟัง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
kusikiliza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
dinlemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
듣다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
להאזין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
mendengarkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
सुनना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
luisteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
escuchar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
слухати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
слушать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
słuchać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
hören
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
ouvir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
ascoltare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی